نوشته اصلی توسط
Rasaraha
من زنی 32ساله هستم که دو خواهر و یک برادریم ما خیلییییی با هم صمیمی بودیم یعنی تا الان هیچ مشکلی بینمون نبود ولی این اواخر از عروسمون خیلی تیکه ها و کنایه ها شنیدم وما بهش هیچی نمیگفتیم حالا اون به کنار چون ما چهارتا عاشق هم هستیم ,,یه سو تفاهم بینمون پیش اومد و سه تا خواهر برادرام یکی شدن تا جایی که منو پیش پدرم خراب کردن و تا خواستم از خودم دفاع کنم پشت هم وایسادن و به من بدبین شدن فقط پسر بزرگم میدونه چی میکشم بخدا تحمل اینچیزارو ندارم پدرم از خارج اومد تا رف خونه خواهرم همشون از من گفتن سر یه مسایل خیلی کوچیک و اون خونمون نیومد واقعا این چیزارو ندیده بودم شوکه شدم شدم ادم بده فقط بخاطر برداشت های بی مورد ملافه شدم من استاد دانشگاه هستم انقد حالم گرفته شد که یکی از همکارام داره تدریس میکنه فقط کارم شده گریه خب گیریم که من اشتباه کردم چرا بقیه دیکی شدن چرا اشتباهای خودشون رو نمیگت چرا فقط من؟؟؟تا جایی که احساس میکنم پدرم بپون خدافظی برگرده امریکا